کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 378

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

تزریقات چی-کسی که کارش تزریق آمپول است

چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند

پاشنه بخواب-کفش راحتی

خوش قلق-رام-خوش خوی

حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام

بانی خیر-نیکوکار-کسی که اثر خیر از خود بجا گذاشته است
اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن

جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن

جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی

تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن

 

بار سرکه- ترش ابرو

چیز-آلت تناسلی

جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن

جایی که عرب نی انداخت-جایی پرت که در آن جا خبری از کسی نمی آید

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

پول خرد-پول سکه ای

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

پیسی-بد رفتاری-آزار

چپ دادن-رد کردن

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

تو گود-ظرف عمیق برای آش و سوپ و جز آن ها

روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا

اوراق(قراضه، اسقاط، ازکارافتاده)

 

برادر شوهر-برادرِ شوهر هر زن

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

 

رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن

چروکیدن-چین دار شدن
آستین از دهان برداشتن-خندیدن

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

تو حساب بودن-وارد بودن-به مسائل آگاه بودن

چس دماغ-پر افاده-پر ادعا

جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن

زود رنجی-نازک دلی-حساسیت

دست آموز کردن-تربیت کردن

خبر داغ-خبر بسیار مهم

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

چراغ الله-نگا. چراغ

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

روخوانی-از روی کتاب و نوشته خواندن

پرت و پلا-تار و مار-پراکنده-بی معنی-مزخرف

پهلو گرفتن کشتی-به ساحل رسیدن و ایستادن کشتی

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

به توپ بستن-باران گلوله ی توپ بر جایی ریختن

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

خالی کردن تفنگ-شلیک کردن

خوش قواره-خوش اندازه-متناسب

 

خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

بَهمان-فلان

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن
استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)
خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

بد ریخت-بد شکل-بد هیکل-بد قواره

دست کسی را بند کردن-به کاری گماشتن

بز رو-راه باریک و پرپیچ و خم در کوه و جنگل

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

پُر-لبریز-کامل-سیر-زیاد

با کسی سرشاخ شدن-با کسی در آفتادن

دیدن دم کسی-دم کسی را دیدن

بوی حلوای کسی آمدن-قطعی شدن مرگ کسی

خوش تراش-خوش اندام-خوش قد و بالا

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

دست چپ از دست راست ندانستن-هر را از بر تشخیص ندادن

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

دوندگی-سعی و کوشش

آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)

 
چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند

خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

توی پیاز خوابانیدن-برای فرصت لازم نگاه داشتن

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

از خود در آوردن-دروغ‌پردازی کردن
خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن

دَم ریز-پشت سر هم-پیاپی-متوالی

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی

 
رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

ارزانی(بخشیدن، دادن)

بفرما زدن-تعارف کردن

چَکه-شوخ و بذله گو

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

خدا داده-دیم کاری

حیوانی-نگا. حیوانکی

خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن

درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن

خودسر-گستاخ-سرکش

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن

بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف

آتش زیر پا داشتن-بی‌قرار بودن

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

 

خرسک-نوعی فرش

زیر اخیه گذاشتن-کسی را به کاری که سودش به دیگری می رسد گماشتن-زیر فشار گذاشتن

بخور و نمیر-مقداری از غذا که تنها برای ادامه ی زندگی کفایت می کند

حمله گرفتن-غش کردن

زردنبو-زردمبو
 

ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن

چاک پشت-اسبی که در کمر خود فرورفتگی دارد و شانه و کفلش برآمده است

بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند
پاپوش درست کردن-پرونده درست کردن- توطئه کردن

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک

اَنف کسی معیوب بودن-ابله بودن-خل بودن

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت

به سر کسی زدن-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

دُم کلفت-پول دار-مقتدر

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

بارک الله-آفرین خدا بر تو باد-آفرین

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

خشکه-مزد نقدی بدون غذا و لباس-غذای بدون پخت-لباس بدون دوخت

حقه به کار بردن-کسی را فریب دادن

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز

ادا اصول(ادا اطوار)

دست کردن-دست فرو بردن

چشم و چراغ-شخص مورد علاقه-محبوب

ژرسه-نوعی پارچه ی نازک-نیم تنه ی بافته از نخ

جلبی-حقه بازی-فاحشگی

دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن

دود چراغ-کشیدن شیره

حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن

زهره کردن-بسیار ترساندن
پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن
بد آوردن-بد شانسی آوردن-زیان دیدن بر اثر پیشامد بد
برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی
چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی
زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد
بزن و برقص-پایکوبی-ساز و آواز-رقص و آواز
برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند

افسار کسی را شل کردن(به کسی آزادی کمی دادن)

آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)

آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)

جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن

تردستی-مهارت-شعبده بازی

چار طاق-به طور کامل

از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)

جوراجور-دارای انواع گوناگون

پیه گرگ مالیدن بر کسی-کسی را از چشم دیگران انداختن

آب در چشم نداشتن(شرم و حیا نداشتن)

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

بزن و برو-کسی که در کار-دقت و دلسوزی ندارد

این پا آن پا کردن-دودل بودن-وقت تلف کردن

خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا

چُلمن-پخمه-کسی که زود گول می خورد

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن

داغان شدن-از هم پاشیدن-متفرق شدن

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن

 

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

دُم بریده-زرنگ و ناقلا-بدجنس

تراشیده-نازک-قلمی-لاغر

خاکی-فروتن و متواضع

دو پول-مبلغ بسیار ناچیز و اندک

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)

بند و بساط-اسباب مختصر زندگی

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

چپ و راست کردن-زیر و رو کردن-مشت باران کردن

 

بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی
دور دست-جایی دور

بخور بخور-خوردن فراوان از مال دیگران

آب به چشم آمدن-طمع کردن
پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

به هر حال-در هر حال-در هر صورت

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

زیر جلی-پنهانی-آهسته

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

(به زبان کودکان) زخم شدن

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن

دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

تاب دادن-سرخ کردن در روغن-پیچیدن-خم کردن

به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن
دَدَر-بیرون-کوچه

جِر جِر کردن-چیزی را پاره پاره و ریز کردن-مانند کاغذ و پارچه

دستک دمبک درآوردن-پاپوش دوختن-اشکال تراشی کردن

چرخ زدن-گردش کردن-به عنوان تفریح یا تماشا حرکت کردن

 

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری

دوبله-دو برابر-دوبلاژ

ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند

بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود

بی جا-نامناسب-بی مورد

حرف بَری کردن-سخن چینی کردن-خبرچینی کردن

پُخت کردن-پختن

حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله

از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

حرف های گنده تر از دهان-ادعاهای زیادی-سخنان خارج از توانایی

از پشت کوه آمدن-بی‌خبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

چشم زهره گرفتن-ترسانیدن

دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن

حوصله ی کسی سر رفتن-خسته و کسل شدن-بی تاب شدن

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

جَستن چشم-پریدن پلک چشم

جَر-پیچ و خم راه

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

باب شدن-معمول و رایج شدن

رتوش-دستکاری و آرایش عکس

انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)

چشم کردن-چشم زدن

دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی

خوش بنیه-سالم و قوی

خِفت-نوعی گره

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن

دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن
بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک
اسب چوبین-تابوت

آتشی شدن(از کوره در رفتن)

خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

 

زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی

چتوَل-یک چهارم

زاغ چشم-کسی که چشمان آبی رنگ دارد

ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن

جمال کسی را عشق است-کسی را دوست داشتن-دیدار کسی را به فال نیک گرفتن

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن

تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی

چشم و دل پاک-کسی که به دیده ی بد به ناموس دیگران نگاه نکند

زیر پای کسی را خالی کردن-زیر پای کسی را جارو کردن

افسارسرخود(خود‌رای، افسارگسیخته)

 
اشک تمساح(گریه ی دروغین)

زمانه بازی کردن-با زبان بازی و چاپلوسی رفتار کردن

بد قدم-نامبارک-بد شگون

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن

تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)

 

خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

آب را گل آلود کردن(برای سود خود کارها را به هم زدن)

به هر حال-در هر حال-در هر صورت

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

پایین تنه-از کمر به پایین-قسمت پایین لباس-کنایه از آلت تناسلی

به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن

 

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن

ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بی‌اعتنایی کردن)

برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن

چشمداشت-توقع-انتظار

خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق

تیز بزی-فورن-بی درنگ

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود

رم کردن-رمیدن-گریختن

در تنور چوبی نان پختن-خیال خام در سر داشتن-کار ناشدنی انجام دادن

حشری-شهوت ران-پر شهوت

خانه یکی-صمیمی و یکدل

از مرحله پرت بودن-یکسره بی‌اطلاع بودن

 
جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن
حلبی آباد-آلونک نشین های خارج از شهر
آتشی-تندخو-زودخشم

چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار

دست تنها-بی یار-تنها

چپ-لوچ-مخالف حکومت

حبه-پاره ی شکسته از قند یا نبات

چشم کردن-چشم زدن

دک شدن-جیم شدن-ناپدید شدن

بی پرده-رک و صریح-آشکار

 

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

پَهن آباد-پول بسیار ناچیز و کم ارزش

آمد-فرخندگی-خوش‌قدمی

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

خاله وارفته-آدم شل و ول و شلخته

حاشیه دار-کناره دار

خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن

چشم دراندن-دقت زیاد کردن

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن(خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن)

خوش انصاف-با انصاف-منصف

زبان آدم سر کسی نشدن-به حرف منطقی تن ندادن و آن را نپذیرفتن

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن

چاپ خوردن-به چاپ رسیدن

زهکونی-اردنگی-تیپا

خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

جگر پاره-فرزند-جگر گوشه

تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان

افتادن دست-از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن

خربان-صاحب خر-خرکچی

روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا

رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن

پشت میز نشین-کسی که کار اداری دارد-کارمند

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

 

چراغ زنبوری-نگا. چراغ توری

چرکو-آدم کثیف
ته خوار-بچه باز

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

درازکش کردن-رو در روی زمین دراز کشیدن
دست پیش-گدا

تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن

تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن

چک و چیل-لب و لوچه

زبر-خشن-غیر لطیف

پیش بینی کردن کار یا شخصی

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

دَم کشیدن-رسیدن و پختن چای-برنج و مانند آن ها

تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

چشم روشنی-چیزی که برای خوشامدگویی برای کسی می برند

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

الدرم بلدرم کردن(بد و بیراه گفتن، ناسزا گفتن)

از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن
دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی

خرده کاری-کار جزیی

آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

آش آلو کردن(خجالت‌زده کردن، کنفت کردن، سکه‌ی یک پول کردن)

بزنگاه-نقطه ی ضعف-سر وقت-موقع حساس-زمان مناسب

چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند
چوب بست-داربست چوبی-چوب بندی

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

چار سر-حرف مفت-متلک

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار
ادرار کوچک-شاش

بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)

تل انبار-توده-انباشته

خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی

ابرو آمدن-عشوه ریختن-غمزه کردن

خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن

افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

حکیم فرموده-فرمان قاطع و لازم الاجرا

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

زنبورک-نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند

 

دوا قرمز-پرمنگنات

تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود

ته دار-پایه دار
پیر بی خواب-کسی که دیر یا کم بخوابد-کودک

خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد

دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

حتم داشتن یق-ین داشتن

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

چپ و راست کردن-زیر و رو کردن-مشت باران کردن

 

چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن

پیش کرایه-کرایه ای که در مبدا پرداخت می شود

دماغ گنده-ثروتمند-سرشناس

پای پس-عوض-تلافی

به قوزک پای کسی نرسیدن-در برابر کسی بسیار حقیر و ناچیز یودن

 

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

بست نشستن-پناه بردن به بست برای در امان ماندن از تعرض

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن

تند نویس-کسی که سریع می نویسد

دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن

پا جوش-شاخ های فرعی متصل به ریشه ی درخت

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن

آتش بی‌باد(ظلم، می)

بزنگاه-نقطه ی ضعف-سر وقت-موقع حساس-زمان مناسب

آب چشم گرفتن(ترسانیدن، به گریه انداختن)

ازقحطی‌درآمده-گرسنه‌چشم-آدم ندید‌بدید

رایانه-کامپیوتر

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

پر روده-پرچانه-روده دراز

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

از سرما چاقو دسته کردن(به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن)

 

بی سیرت-بی آبرو

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

رَب و رُب ندانستن-ساده دل بودن-چیزی نفهمیدن

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان

زبانی-شفاهی

آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)

خوش حساب-خوش معامله-آن که بدهی خود را به هنگام بپردازد

تازه عروس-دختری که تازه ازدواج کرده است

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

دبه کردن-دبه در آوردن

جا افتادن-سر جای خود آمدن
 

به چشم-اطاعت می شود

حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

 

روی خود کشیدن-رو کشیدن

بامبول-حقه-کلک

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن

 

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

دو به هم انداز-فتنه انگیز-سخن چین

زار زدن لباس به تن-ناجور و نامناسب بودن لباس

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

اینجانب(تعبیر گوینده یا نویسنده از خود)

آینه‌ی هفت‌جوش(خورشید)

انگولک کردن-سر به سر گذاشتن-با انگشت به چیزی ور رفتن-انگشت رساندن

حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز

چپ-لوچ-مخالف حکومت

خاصه فروش-فروشنده ی جنس های مرغوب و برگزیده

دو دو کردن-دویدن

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

دست مریزاد-آفرین !-دستت درد نکند !

پر بدک-خیلی بد

آتش زیر پا داشتن-بی‌قرار بودن

چِرت-حرف بی معنی و نامربوط

پِشک-نرمی و پرده های بینی

ای داد بیداد-کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند

به گرد کسی نرسیدن-بسیار عقب بودن از کسی-فاصله ی بسیار با کسی داشتن
ته کشیدن-تمام شدن-به آخر رسیدن
بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

چوب پنبه-چوبی سبک برای بستن سر بطری

چوب علی موجود-چوب کج و معوج درویشان

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

بغداد خراب-شکم گرسنه

زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟

دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن
چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

پا به پا شدن-تردید داشتن

دسته پل-الک دولک

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

الو(شعله‌ی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم))

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)

خر گردن-گردن کلفت-بی عار

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

دل دادن-دقت کردن-توجه کردن-عاشق شدن

پاخت-بند و بست-تبانی کردن

آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)

 

چش-چشم

از زمین سبز شدن(ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن، به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن)

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن

جاهل-جوان-نادان

آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

چیلی-بدبیاری

خوشگلک-با خوشگلی اندک

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

چراغ پا-حالتی که اسب دو دست خود را بلند کند و راست بایستد

آتشِ بسته(طلا)

دلمه-لخته-منعقد-سفت شده

چشم زاغ-بی شرم

چغاله بادامی-چغاله بادام فروش

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

چشم کسی را دزدیدن-هنگام غفلت کسی کاری را انجام دادن یا چیزی را برداشتن

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

بسیار دلواپس و نگران بودن
چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

دنده نهادن-قبول کردن-رغبت کردن

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

زحمت کشیدن-کار کردن

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

 
از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن

چفت کردن-با زنجیر بستن

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان

حاضر به یراق-حاضر و آماده

خاج کشیدن-صلیب کشیدن

خودخوری-حالت خودخور

جهود ی-هودی-مقتصد

بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن

زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)

زیر سر داشتن-آماده شدن

جا افتاده-آدم متین و با تجربه

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن

جفتک-لگد حیوان که با هر دو پا بزند-کنایه از خودداری از انجام کاری

پشت چشم سنگین شدن-چیره شدن خواب

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

الدنگ(بیکاره، مفتخور، بی‌غیرت)

زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن

آتش زیر پا داشتن(بی‌قرار بودن)

آتشی-تندخو-زودخشم

با متانت-با وقار

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

دو رگه-از دو نژاد محتلف

 

پل آن سوی رود بودن-کاری بی هوده بودن

ابرو پاچه‌بزی(دارای ابروی پهن و پرمو، ابرو قجری)

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

زهر ریختن-در حق کسی بدی کردن-انتقام گرفتن-اصل بد خود را نشان دادن

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

دسته جمعی-باهم-گروهی

حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن

زُل-خیره

خود را خوردن-رنج بردن

آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی

 

جگر گوشه-فرزند

خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس

آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن)

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

چاووش-کسی که به هنگام رفتن زایر به زیارت اشعار مناسب می خواند

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

خوش خوراک-نگا. خوش خور

پیسی-بد رفتاری-آزار

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

خال مَخال-خال خال

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

جیغ و ویغ-داد و فریاد

خیرات کردن-چیزی را

حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن

 

زنندگی-زشتی-نفرت انگیزی

رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن

باد دادن-تلف کردن-در برابر باد قرار دادن

 

بد سیرت کردن-به دختری تجاوز کردن-بی عصمت کردن

چموش-سرکش-یکدنده

پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن

درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم

بد ریخت-بد شکل-بد هیکل-بد قواره

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

آب‌کور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد

خفه شدن-سکوت کردن-کسل شدن از تکرار حرفی

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

جو گندمی-مویی که تک تک سفید شده است-موی سیاه و سفید
جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن

از کاسه درآمده-بیرون‌زده-ورقلمبیده

آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)

پت و پاره-ژنده-فرسوده

چغندر پخته-لبو

پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن

تُخم-اصل هرچیزی-دانه

 

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه
چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.

چینه-دیوار گلی

زرت و زورت-زرت و پرت

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن
ارزیاب(کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند)

به دل گرفتن-رنجیده خاطر شدن

 

چریدن-راه افتادن کار و کاسبی

دستکاری-دست بردن در چیزی

آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)

 

خرج راه-هزینه ی سفر

تند و تیز- تند تیز

پیشواز رفتن-به دیدار کسی شتافتن-پیش از آغاز ماه رمضان روزه گرفتن

دو پوسته-دو چیز به هم پیوسته

 

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

رجاله-اراذل و اوباش

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

پشم علیشاه-درویش بی قدر

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است
توپ-پرشده-کامل-بی نیاز
دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن
دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن
ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

دل و دماغ-دل و حوصله

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

از کفر ابلیس مشهورتر-گاو پیشانی‌سفید-نزد همه معروف

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

دَم کشیدن-رسیدن و پختن چای-برنج و مانند آن ها

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی

پشت و رو کردن-برگرداندن جامه به صورتی که رو پشت و پشت رو شود

تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن

از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به‌ دست آوردن

چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی

پیش پیشکی-از پیش

حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن

بی مخ-بی عقل-شجاع

 

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

در رفتن با کسی-رفع اختلاف کردن با کسی-آشتی کردن

الف الف کردن-قاچ‌قاچ کردن

خونی-قاتل-دشمن سخت-مخالف شدید

دور دست-جایی دور

پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری

پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن

آب اندام(زیبا تن و خوش‌رو)

دسته-جمعیت سینه زن

 

(نزد کسبه) نخستین فروش بامداد

جنگ حیدری و نعمتی-جنگ میان دو تن یا دو دسته

آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

زرت و پرت-چرت و پرت

از جا در رفتن-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

بار خود را بستن-از منبعی استفاده کردن و توانگر شدن

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

به خرج کسی نرفتن-بر کسی تاثیر نکردن-بر کسی موثر واقع نشدن

جزوه-کتابچه-دفترچه

اجابت کردن معده-قضای حاجت

دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن
چوب در چیزی کردن-تحریک کردن
پابوسی-زیارت
آش نذری-آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند

چراغ پا شدن-بر روی دو پا ایستادن اسب

جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن
آستین تر داشتن(بسیار گریه کردن)

تو روی کسی ایستادن-شرم و حیا را کنار گذاشتن و با کسی مخالفت کردن

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

اسم‌ورسم(نام و مقام، شهرت و اعتبار)

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

 
دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

پای خود را جای پای دیگری گذاشتن-از کسی تقلید کردن

خفه خون گرفتن-دم بر نیاوردن-ساکت شدن

دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام
تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه

خندیدن به ریش کسی-کسی را مسخره کردن

دهن بسته-حیوان

چشم زهره گرفتن-ترسانیدن

 

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

رخصت خواستن-اجازه خواستن

پالان خروس-کنایه از چیزی که وجود ندارد برای نشان دادن نداری مطلق

خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن

پاخت-بند و بست-تبانی کردن

از دست کسی در رفتن-کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن

جد و آباد کسی را گفتن-آبا و اجداد کسی را دشنام دادن

الحق(به‌راستی، حقیقتن)

پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد

چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

 

ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن

تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

 

جان کلام-اصل مطلب

بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره

بازپرس-کسی که از متهم پرس و جو می کند

خاطر داشتن-به یاد داشتن

پیش کردن گربه-راندن گربه

ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند